پسری باخانوادش دعواش شد و ازخانه زد بیرون و رفت خونه یکی از دوستاش یک ماه موند
بعد از یک ماه دختری را سرکوچه میبیند و بهش تیکه میندازد یکی از دوستاش میگه میدونی این کی بود ؟
میگه نه!! میگه این خواهر همون رفیقت بود که تو یه ماهخونشون بودی .
عذاب وجدان میگیره میره خونه رفیقش .
رفیقش داشت مشروب میخورد به رفیقیش میگه ببخشید من سر کوچه به دختری تیکه انداختم ولی نمی دونستم خواهرتو بود!
دوستش پیک شو میبره بالا میگه به سلامتی رفیقی که یه ماه خونمون خورد خوابید ولی خواهرمو نشناخت!
میگه نه!! میگه این خواهر همون رفیقت بود که تو یه ماهخونشون بودی .
عذاب وجدان میگیره میره خونه رفیقش .
رفیقش داشت مشروب میخورد به رفیقیش میگه ببخشید من سر کوچه به دختری تیکه انداختم ولی نمی دونستم خواهرتو بود!
دوستش پیک شو میبره بالا میگه به سلامتی رفیقی که یه ماه خونمون خورد خوابید ولی خواهرمو نشناخت!
نظرات شما عزیزان:
خخخخ اون دیگه چه احمقی بوده
ولی قشنگ بود
پاسخ: هههههههههههههههههههههههه
ولی قشنگ بود
پاسخ: هههههههههههههههههههههههه
mc az huzure garmet
پاسخ: ممنون ابجی عزیزی ما.. همیشه مارو شرمنده میکنی با این رفتار های خودت..
پاسخ: ممنون ابجی عزیزی ما.. همیشه مارو شرمنده میکنی با این رفتار های خودت..
آخیییییی چه قشنگ...
پاسخ: ممنون..از حضورتون...
پاسخ: ممنون..از حضورتون...
hamjin pesari tu in 2re zamune kam peida mishe dadash
پاسخ: اره به خدا........
پاسخ: اره به خدا........
چه جالب و زیبا آفرین به این پسر
پاسخ: میبینی ابجی...
پاسخ: میبینی ابجی...
تاريخ : شنبه 30 اسفند 1387 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |